دسترسي به منابع مقالات : مبانی واحکام فقهی اهانت به مقدسات ادیان آسمانی (زرتشت، یهودیت و مسیحیت) در …

الف) در نامهی خلیفهی راشد، ابوبکر به مردم نجران آمده است:
«به نام خداوند بخشنده مهربان این مطلب را بندهی خدا، ابوبکر جانشین محمد پیامبر خدا برای مردم نجران نوشته و طبق آن، آنان را در مورد جانها، زمینها، دین، دارایی، اطرافیان، عبادات، کسان حاضر و غایب، اسقفها، راهبان، کلیساها و هر چیز کوچک و بزرگ که در اختیارشان است، در پناه خدا و محمد پیامبر خدا قرار داده است که آنان نه در این مورد زیان میبینند و نه به آنان سخت گرفته میشود.»[۴۲۲]
ب) در وصیت عمر بن خطاب آمده که هنگام مرگ به خلیفهی پس از خود چنین سفارش کرد:
«او را به [حفظ] پیمان خدا و پیمان پیامبرش سفارش میکنم. بدین گونه که به پیمان آنان وفا کند و از آنان دفاع کند و آنان به انجام چیزی بیش از توان خود واداشته نشوند.»[۴۲۳]
ج) در وصیتنامهی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب۷نیز آمده: «…و خدا را خدا را در باب (حفظ) پناه پیامبرتان مد نظر داشته باشید مبادا به پناه دادگان در میانتان ستم شود؛ و خدا را خدا را دربارهی اصحاب پیامبرانتان مد نظر داشته باشید؛ زیرا پیامبر خدا در حق آنان سفارش کرده است.»[۴۲۴]
د) نامهی امام اوزاعی به صالح بن علی بن عبدالله بن عباس کارگزار عباسی در مورد اهل ذمّه: «آنان بردگان شما نیستند تا شما آزاد باشید آنان را از شهری به شهر دیگر جابجا کنید، بلکه آنان آزاد و دارای پیمان هستند.»[۴۲۵]
اهل سنّت (حنفیه، مالکیه، شافعیه و حنبلیه)[۴۲۶] قائل به عدم اهانت به شخصیتهای مقدس در هر دین میباشند و کسی که ذمّی را توهین کند معصیت کرده است؛ زیرا که حق آدمی است و دارای کرامت میباشد و اگر که مسلمانی قذف کند ذمّیای را به زنا پس تعزیر میشود.[۴۲۷] پس اهانت به شخصیتهای مقدس در هر دین از جرایمی است که عامه نیز آن را جایز نمیدانند.
بند اول: مبانی قرآنی
در قرآن مجید علاوه بر داشتن کیفر دنیوی و عذاب اخروی، مورد لعن و انزجار خداوند تبارکوتعالی قرارگرفتهاند: «خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد، مگر [از] کسى که بر او ستم رفته باشد و خدا شنواىِ داناست.»[۴۲۸] در جای دیگر خداوند انسانها را از مسخره کردن بازداشته است و اینکه به هم طعنه نزنند و یا در هنگامی که با همدیگر سخن میگویند یکدیگر را با القاب زشت صدا نکنند،[۴۲۹] انسانها را از گفتن قول به باطل و دروغ بازداشته است[۴۳۰] و عمل عیبگویان و هرزه زبان را تقبیح کرده است.[۴۳۱] در جای دیگر کسانی را که به عیبجویی و سخنچینی میپردازند[۴۳۲] و کسانی که به دیگران تهمت میزنند و افترا میبندند مورد لعن در دنیا آخرت قرار داده و وعده عذاب الیم داده است.[۴۳۳]
خداوند متعال تا آنجا انسان را گرامی داشته که با مخالفان خود با روا داری و انصاف تعامل کرده «بگو: چه کسی شما را از آسمانها و زمین روزی میدهد؟ بگو: خداوند و البته [یکی از] ما یا شما از هدایت برخوردار است یا در گمراهی آشکار بسر میبرد.»[۴۳۴]
هنگامی که به این نکته میاندیشیم که چگونه خداوند آیه را با مقولهی «تجاهل عارف» به پایان برده و شک را با یقین درآمیخته (راهیافته بودن مسلمانان و گمراه بودن دیگران)، میبینیم بر تأکید و مبالغهی معنا افزودهشده است. قرآن در این آیه تبیین نکرده که کدام یک از دو دسته برخوردار از هدایت است و کدام یک در گمراهی بسر میبرد و این نشاندهندهی انصاف طرف مقابل و اتمام حجت علیه او و وانهادن قضاوت به خردمندان است.
«این یک سخن کاملاً منصفانه است و هر موافق و مخالفی که آن را بشنود به مخاطبان آن خواهد گفت: طرف مقابل با تو از در انصاف درآمده است؛ اما در گنجاندن این مطلب پس از تبیین رسای ماقبل آن، به این نکته آشکارا اشارهشده که کدام دسته از هدایت برخوردار است و کدام دسته در گمراهی آشکار بسر میبرد. بیگمان سخن را در لفافه گفتن در طرف دعوا بیشتر اثر میگذارد و در تهاجم، بیشتر او را از پای درمیآورد و در کنار آن، از طرف مقابل غوغای اندکی بر خواهد خاست و بهسادگی شکوه وی در هم خواهد شکست. از همین قبیل است سخن کسی که بهطرف مقابل خود میگوید: خداوند میداند از من و تو چه کسی راستگوست و بیگمان یکی از ما دروغگوست.»[۴۳۵]
بند دوم: مبانی روایی
به روایاتی که عامه برای عدم اهانت به شخصیتهای مقدس استناد کرده اند اشاره میشود:
الف) پیامبر خدا در سال ۱۰ هجرت در خطبهی خویش در ایام تشریق حجهالوداع فرمود: «ای مردم، پروردگارتان یکی است و پدرانتان نیز یکی. هان، هیچ عربی بر عجمی و هیچ عجمی بر عربی برتری ندارد و نیز هیچ سرخپوستی بر سیاهپوستی و هیچ سیاهپوستی بر سرخپوستی برتری ندارد، جز به پرهیزگاری آیا پیامم را رساندم؟»[۴۳۶]
ب) فرمان پیامبر به برخاستن برای جنازهها از دیگر اشکال حفظ کرامت و احترام به انسان در اسلام است. در روایت عام بن ربیعه آمده که پیامبر فرمود: «هرگاه جنازهای را دیدید برخیزید تا آنکه از برابر شما بگذرد.»[۴۳۷] «روزی جنازهای میگذشت، حضرت برخاست. به آن حضرت گفتند: او جنازهی یک یهودی است. فرمود: مگر موجود جاندار نیست.»[۴۳۸]
اصحاب پیامبر نیز این راه را پیمودند؛ مثلاً سهیل بن حنیف و قیس بن سعد در قادسیه نشسته بودند که جنازهای گذشت. هر دو برخاستند. کسانی گفتند: این جنازه متعلق به یک ذمی است. گفتند: جنازهای از پیش روی پیامبر گذشت، حضرت برخاست. گفتند: «جنازه متعلق به یک یهودی است. فرمود: مگر موجود جاندار نیست.»[۴۳۹]
ج) دادگری خلفای مسلمان، نشان از نگاهداشتن حرمت غیرمسلمانان و عدم اهانت به آنان است. روش عمر بن خطاب در حکومت چنین بود: «آدم ناتوان نزد من از همه نیرومندتر است تا آنکه حق او را بستانم و آدم توانا نزد من از همه ناتوانتر است تا آنکه حق دیگران را از وی بستانم.»[۴۴۰] مردم در سایه اسلام، احساس کرامت و آدمیّت کردند. حتی اگر کسی به ناحق سیلی میخورد، آن را برنمیتابد و در برابرش میایستد. احساس کرامت و حق باوری فرد در سایهی حکومت اسلامی موجب شد تا آدم ستمدیده دشواریها را به جان بخرد و سختیهای سفر دورودراز از مصر به مدینه را تحمل کند؛ زیرا مطمئن است که حق وی تباه نخواهد شد و به شکایت وی گوش خواهند سپرد.[۴۴۱]
د) پیامبر اکرم۶: «هرکس اهل ذمّه (مسیحی، یهودی و زردشتی که در پناه اسلام است) را آزار رساند، دشمن او خواهم بود و هرکس من دشمن او باشم روز قیامت دشمنی خود را بر او آشکار خواهم کرد.»[۴۴۲].
گفتار دوم: معابد
- در مورد معابدی که قبلاً در شهرها وجود داشته، سپس اسلام به آن منطقه گسترشیافته است و اکثریت آنان مسلمان شده اند یا شهر به دست مسلمانان افتاده است حنفیه معتقدند، آنها را مورد اهانت و تعرض قرار ندهید و برای مسکن باقی گذارید.[۴۴۳]
مالکیه و شافعیه در قولی که نزد حنابله هم وجهی دارد بیان کردهاند که معابد را هدم نکنید و آنها را برای عبادت باقی گذارید.[۴۴۴]
- جمهور فقهای حنفیه و مالکیه و بنا بر قول صحیحتر شافعیه و حنابله قائل به جواز احداث معابد جدید در اراضی صلح شده اند.[۴۴۵]اگر با اهل آن سرزمین صلح کردهاند که زمین از آنان باشد و خراج بدهند فقهای مذاهب اربعه اتفاق دارند که معابد را باقی گذارند و توهین و تعرض به آنها را جایز نمیدانند.[۴۴۶]اگر در صلحنامه زمین از آنِ مسلمانان اعلامشده، چنانچه در صلحنامه شرط نکرده باشند، نمیتوانند معبد بسازند ولی اگر امام مصلحت دید که در صلحنامه قسمتی از زمین مختص مسلمانان را برای ساختن معبد در اختیار ادیان قرار دهد مجاز به انجام آن است.[۴۴۷]
۳) فقهای مذاهب اربعه معتقدند در شهرهایی که به دست مسلمانان ساختهشده چون اراضی از آن مسلمانان است، پیروان ادیان نمی توانند در آنجا معبد بسازند[۴۴۸]، چراکه پیامبر۶از ساختن کنیسه و معبد در کشور اسلامی نهی کردهاند.[۴۴۹] ولی همانطور که گفته شد پیروان ادیان می توانند در کشور اسلامی زندگی کنند و ماندن آنها در کشور اسلامی بدون انجام عبادتشان ممکن نیست، جمعیت ادیان رو به فزونی است و آنان نمیتوانند برای عبادت به معابد قدیمی اکتفا کنند.
مرمت و تعمیر معابد و همچنین بازسازی معابد مخروبه در بلاد اسلامی به اعتقاد جمهور فقهای حنفی و مالکی بنا به قولی و اکثر شافعیه و حنابله جایز است.[۴۵۰] اگر معبد خراب شد یا برای بازسازی تخریب کردند، اکثر فقها جایز دانستهاند که میتوانند بهجای آن معبدی نو بسازند[۴۵۱] و این احداث کنیسه و معبد نیست.
بنابراین توهین به معابد ادیان جایز نمیباشد. لازم است امنیّت این اماکن را جهت انجام عبادت و اجرای مراسم فراهم نمود و از توهین و تجاوز به آنها جلوگیری کرد.
بند اول: مبانی قرآنی
به آیاتی که عامه برای عدم اهانت به معابد استناد کرده اند اشاره میشود:
الف) «اى مسلمانان دشنام ندهید کسانى را که مشرکان مىپرستند بجز خدا زیرا که ایشان دشنام خواهند داد خدا را از روى ظلم به غیر دانش همچنین آراسته کردیم در نظر هر گروهى کردار آن گروه باز بسوى پروردگار ایشان رجوع ایشان باشد پس خبر دهد ایشان را به عاقبت حال آنچه میکردند»[۴۵۲]
برای هیچ مسلمانی روا نیست که صلیبها، کلیساها و کیش آنان را ناسزا گوید و یا دست به کاری زند که منجر به این امر شود؛ زیرا چنین کاری به مثابهی تحریک آنان برای ارتکاب گناه است[۴۵۳]
به مسلمانان اجازه نداده است که به معبودان مورد پرستش مشرکان ناسزا بگویند تا مبادا این امر منجر به ناسزاگویی به خداوند راستین از سوی آنان شود. اگر مشرکان از مسلمانان میشنیدند که به معبودانشان ناسزا میگویند، بیگمان آنان نیز معبود مسلمانان را ناسزا میگفتند؛ درحالیکه مشرکان خواستار چنین چیزی نبودهاند. برای آنکه آنان هر چند قائل به توحید نبودند، باز هم به وجود خداوند متعال باور داشتند. همچنین اگر مسلمانان به معبودان مشرکان ناسزا میگفتند، مشرکان نیز متقابلاً احساسات مسلمانان را جریحهدار میکردند. بدیهی است که این امر با کرامت هر کدام از دو دسته، تضاد دارد و موجب پدید آمدن دشمنی و گسترش کینه و نفرت در دلها میشود.[۴۵۴]
ب) «همان کسانى که بهناحق از خانههایشان بیرون رانده شدند. [آنها گناهى نداشتند] جز اینکه مىگفتند: «پروردگار ما خداست» و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض دیگر دفع نمىکرد، صومعهها و کلیساها و کنیسهها و مساجدى که نام خدا در آنها بسیار برده مىشود، سخت ویران مىشد و قطعاً خدا به کسى که [دین] او را یارى مىکند، یارى مىدهد، چراکه خدا سخت نیرومند شکستناپذیر است.»[۴۵۵]
بند دوم: مبانی روایی
از پیامبر اکرم۶در مورد علت نهی از توهین به بتهای مشرکین سؤال شد، پیامبر فرمودند زیرا خداوند از آن نهی کرده است.[۴۵۶]
دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir |