تاثیر ترکیب جنگل طبیعی و مصنوعی و برخی ویژگیهای خاک بر زیتوده کرم خاکی- …

در نتیجه بهرهبرداری نادرست جنگل کم بازده به وجود میآید. جنگلکاری به صورت خالص و آمیخته اثرات متفاوتی دارد که از طریق کیفیت لاشریزه و نوع هوموس و میزان لیگنین برگ این اثرات بارزتر میشوند و بر خاک تاثیر میگذارد. در جنگلهای کم بازده زنجیرههای غذایی خاک و درختان آسیب دیده است در نتیجه تاثیر بر خاک میگذارند و جانداران از آن متاثر میشوند. کرمهای خاکی به دلیل آنکه بالاترین زیتوده را در جانوران خاکزی دارند حائز اهمیت هستند و تاثیر بسیاری بر ماده آلی و عناصر غذایی دارند که در این میان، ماکروفون مهمترین آنها در اکوسیستم است، زیرا در تجزیه مواد مغذی خاک شرکت کرده و دارای اثرات مفید در زنجیره مواد غذایی است(بوسیت و همکاران، ۲۰۰۴). لذا در این تحقیق بر آن است تاثیر شرایط تولیدی یا کم بازده بودن و همچنین جنگلکاری و نوع آن را بر زیتوده کرم خاکی ارزیابی گردد لذا سوالات اساسی تحقیق به شرح زیر است:
۱) آیا زیتوده کرم خاکی در توده تولیدی انجیلی -ممرز بیشتر از توده کمبازده است؟
۲) آیا تودههای مصنوعی، زیتوده کرم خاکی متفاوتی دارند؟
۳) آیا همبستگی ویژگیهای شیمیایی خاک مورد بررسی با زیتوده کرم خاکی وجود دارد؟
۴) آیا زیتوده کرم خاکی در طول زمان در ۶ توده متفاوت است؟
فرضیه ها:
۱) در توده ی تولیدی انجیلی-ممرز زیتوده کرم خاکی بیشتر از توده کم بازده انجیلی-ممرز است.
۲) تودههای مصنوعی زیتوده کرم خاکی متفاوتی نسبت به یکدیگر دارند.
۳) همبستگی معنی داری بین ویژگیهای شیمیایی خاک مورد بررسی با زیتوده کرم خاکی وجود دارد.
۴)زیتوده کرم خاکی طی مدت یک سال در ۶ توده دارای تغییرات معنی داری است.
فصل دوم
بررسی منابع
جوانشیر (۱۳۷۰)، در مقاله خود تحت عنوان “سایههای حیات بخش” بیان میکند بایستی توجه داشت که سایههای حیات بخش جنگل شرایط مساعدی را به وجود میآورند که موجودات خاکزی به شدت به آن وابسته میباشند. در صورتی که دخالت انسان تعادل این محیط حیات بخش را برهم زند، بیاری از این موجودات که حضور آنها موجب افزایش تنوع زیستی اکوسیستم جنگل است حذف خواهند شد.
مطالعه انجام شده توسط رحمانی و صالح راستین (۱۳۷۹) منطقه نکا نشان داد که تعداد بیوماس کرم خاکی در بهار و پاییز افزایش مییابد و بهترین زمان برای نمونه گیری از جمعیت کرم خاکی اردیبهشت و آبان ماه میباشد، همچنین نتیجه گیری شد که ۶۵ تا ۷۰ درصد از بیوماس کرم خاکی در لایه ۱۰ – ۰ سانتی متری خاک قرار دارد.
اشجع (۱۳۸۱) به این نتیجه رسید که تفاوت تعداد بیوماس جمعیت کرم خاکی در لایه هوموس و عمق ۱۰ سانتی متری خاک نسبت به عمق ۲۰ سانتی متری قابل توجه است که نشان دهنده فعلیت بیشتر کرم خاکی در لایههای بالایی خاک و لایه هوموس است. این تفاوت به دلیل نامناسب شدن شرایط زیستی ( تهویه، غذای مناسب و رطوبت) برای کرم خاکی در نتیجه افزایش عمق خاک میباشد.
صالحه شوشتری(۱۳۸۱) در بررسی تحت عنوان “گزارش طرح پیشاهنگ اصلاح و توسعه بیشه زارهای حاشیه رودخانههای استان خوزستان با گونههای درختی و درختچهای بومی و غیر بومی” به این نتیجه رسید که در مورد جانداران خاکزی نیز که از اجزای مهم و کلیدی در هر سیستم اکولوژیکی هستند و در بهبود حاصلخیزی خاک و تولیدات زمین و پایداری اکوسیستم (از طریق فرآیندهای بیولوژیک) نقش عمده دارند غفلت شده است.
رحمانی و زارع مایوان(۱۳۸۲)، در ” بررسی و ساختار اجتماع بیمهرگان خاکزی در تیپهای جنگلی راش، ممرز و بلوط – ممرز” نشان دادند تنوع زیستی در تیپ راش بیشتر از تیپهای ممرز و بلوط – ممرز بوده است.
رحمانی و محمد نژاد کیاسری (۱۳۸۲)، در بررسی “ارتباط بین فراوانی هزارپا با ترکیب عناصر غذایی لاشبرگ در مناطق جنگل کاری شده مازندران” به این نتیجه رسیدند که گونههای درختی کاشته شده در جنگلکاری از طریق ترکیب عناصر غذایی لاشبرگ بر فراوانی جمعیت هزارپا و مقدار تجمع ماده آلی در لایه لاشبرگ موثر بوده اند.
ایران نژاد(۱۳۸۴) به این نتیجه رسید که رابطه معنی داری بین مقدار مواد آلی و مقدار رس خاک با فراوانی کرمها وجود دارد و بین تعداد، بیوماس و تراکم جمعیت کرمهای خاکی و مواد آلی خاک رابطه مثبت وجود دارد.
محمدنژاد کیاسری و همکاران(۱۳۸۷) در پژوهشی تحت عنوان ” مقایسه تنوع بیمهرگان خاکزی در عرصههای جنگل طبیعی و جنگل کاری منطقه ساری” بیان نمودند که مجموعه عوامل پوشش گیاهی، شرایط محیطی و کیفیت تغذیهای لاشبرگ و خاک بر ترکیب و تراکم ماکروفون خاک اثرگذار است.
متین زاده و همکاران(۱۳۸۷) طبق بررسیهای انجام شده در چهار رویشگاه ارس به این نتیجه رسیدند که زیر تاج پوشش محیط غنی تری به لحاظ فعالیت میکروارگانیسمهای خاک و گسترش ریشههای ارس است. همچنین در فصل بهار فعالیت بیشتری در مقایسه با اوایل پاییز داشته و تحت تاثیر دوره خشکی و گرمای تابستانه از فعالیت میکروارگانیسمها کاسته میشود.
کوچ و همکاران (۱۳۸۸)، با بررسی ” توزیع و پراکنش کرمهای خاکی و ارتباط آنها با برخی ویژگیهای فیزیکوشیمیایی خاک ” بیان کردند بین تعداد و زیتوده کرم های خاکی با C/N خاک، زیتوده کرم های خاکی با کربن خاک رابطه منفی معنی دار و بین تعداد کرم های خاکی با زیتوده آن ها رابطه مثبت معنی داری وجود دارد.
عباسی و حبشی (۱۳۸۹) دریافتند بین بیوماس و فراوانی کرم خاکی با مقدار ماده آلی خاک ارتباط مثبت و معنی داری وجود دارد.
موسوی و رئ
برای دانلود متن کامل این فایل به سایت torsa.ir مراجعه نمایید. |
یسی (۱۳۸۹)، دریافتند که کاربرد همزمان مواد آلی و کرمهای خاکی نوع آنسیک کمک شایانی به بهبود ساختمان خاکهای مناطق خشک و نیمه خشک مینماید.
غلامی و همکاران (۱۳۸۹) در تحقیقی تحت عنوان ” تجزیه و تحلیل تغییرات مکانی ماکروفون خاک در جنگلهای حاشیه رودخانه کرخه ” دریافتند که فراوانی، یکنواختی، غنا و تنوع ماکروفون خاک دارای الگوی توزیع مکانی مشخص و پیوستگی مکانی متوسط هستند.
غلامی و همکاران (۱۳۹۰) در تحقیقی تحت عنوان ” تغییرات مکانی بایومس ماکروفون و ویژگیهای خاک در جنگلهای حاشیه رودخانه کرخه ” دریافتند که بایومس ماکروفون و ویژگیهای خاک دارای الگوی توزیع مکانی مشخص و پیوستگی مکانی متوسط هستند. تجزیه و تحلیل ساختار مکانی بایومس ماکروفون و ویژکیهای خاک نشان داد که واریانس مولفه ساختارری بر واریانس مولفه تصائفی غلبه دارد.
محمد نژاد کیاسری و همکاران (۱۳۹۰) در تحقیقی تحت عنوان ” مقایسه تنوع بیمهرگان خاکزی در عرصههای جنگل طبیعی و جنگل کاریهای منطقه ساری” بیان کردند که عرصههای جنگل کاری توسکا از بالاترین میزان تنوع بیمهرگان خاکزی برخوردار بوده و شرایط آن بهتر از عرصه جنگل طبیعی نیز بوده است.
صالحی و همکاران (۱۳۹۰)، ” با بررسی و مقایسه ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک در جنگلهای کمتر تخریب یافته و تخریب یافته زاگرس”بیان کردند نتایج همبستگی بین خصوصیات خاک و مشخصه های کمی درختان نشان داد که در منطقه کمترتخریب یافته، درصد تاج پوشش، قطر برابر سینه و جرم مخصوص ظاهری همبستگی منفی C/N ارتفاع درختان با کربن آلی، فسفر و نیتروژن همبستگی مثبت و با نسبت دارد. وجود درختان و عدم قطع و سر شاخه زنی آنها در منطقه کمترتخریبیافته سبب شکل گیری شرایط مناسب تر خاک شده است.
مقیمیان و کوچ (۱۳۹۲)، در تحقیقی تحت عنوان ” تاثیر برخی عوامل فیزیوگرافی و فیزیکوشیمیایی خاک رویشگاه جنگلی ممرز بر زیتوده کرم خاکی ” بیان کردند که مقادیر اسیدیته، وزن مخصوص ظاهری، رطوبت اشباع وبافت خاک دارای تفاوتهای معنی داری در بین کلاسه های شیب و جهت های جغرافیایی بوده اند. مقادیر نیتروژن و نسبت کربن به نیتروژن به ترتیب تفاوت های معنی داری را در بین جهت های جغرافیایی و کلاسههای شیب نشان داد. خصوصیات فیزیکوشیمیایی مورد بررسی تفاوت های معنی داری را در بین کلاسه های ارتفاعی نشان نداد. تعداد و زی توده اپی ژئیک ها تفاوت های آماری معنی داری را در بین کلاسه های مختلف شیب و جهت های جغرافیایی نشان داد. اپی ژئیک ها بیش تر در لایه های سطحی خاک(۱۰ – ۰ سانتی متری)، آنسئیک ها و اندوژئیک ها بیش ترین فعالیت خود را در عمق های پایین تر (۲۰ – ۱۰ و ۳۰ – ۲۰) سانتی متری نشان دادند.
ایزدی (۱۳۹۲)، در تحقیق خود تحت عنوان ” تغییرات تنوع جانوران درشت خاک در راستههای هوموس جنگل آموزشی دکتر بهرام نیا ” به این نتیجه رسید که با افزایش ضخامت لایههای آلی (L, F, H) به خصوص لایه H تنوع و فراوانی زیتوده افزایش مییابد.
بیرانوند (۱۳۹۲)، در برآورد جمعیت کرم خاکی و ارتباط آن با برخی از ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک در یک جنگل دانه زاد بلوط ایرانی به این نتیجه رسید که تراکم و وزن خشک کرم خاکی و همچنین میزان نیتروژن و ماده آلی در لایه اول نسبت به لایههای زیرین بیشتر بوده است.
وود[۳۵] (۱۹۹۰) در پژوهشی تحت عنوان ” بیولوژی خاک ” بیان میکند بیمهرگان خاکزی در مصرف انرژی لاشریزهها تاثیر مهمی ندارند، بلکه اهمیت رفتار اکولوژیک آنها در خرد و ریز کردن لاشریزهها و فراهم آوردن سطح بیشتر و محیط مساعدتر برای فعالیتهای میکروبی و تجزیه کنندگان میباشد.
دیندال[۳۶] (۱۹۹۰)، در پژوهشی تحت عنوان”بیولوژی و اکولوژی کرم خاکی” بیان میکند اندازه تغییر به نوع، شدت و طول مدت تخریب حاصل از فعالیتهای انسان وابسته است. بین حاصلخیزی خاک و تعداد بیمهرگان خاک و تنوع زیستی ارتباط وجود دارد. نوع و تعداد بیمهرگان خاکزی و فعالیتهای زیستی آنها نمایانگر وضعیت تشکیل خاک، الگوهای توالی پوشش گیاهی و تخریب محیط در رویشگاههای معین می-باشد. بنابراین تخریب محیط زیست بیمهرگان خاکزی موجب تغییر تنوع و ساختار اجتماع آنها میشود. به این ترتیب ویژگیهای بیمهرگان خاکزی، شاخصی است که میتواند در مناطق بهرهبرداری شده، نشانگر وضعیت تخریب و در اجرای طرحهای بازسازی و احیاء نشانگر روند بازگشت تعادل به اکوسیستم باشد. در نتیجه تنوع و ساختار بیمهرگان خاکزی را میتوان به عنوان معیار برای آگاهی از چگونگی تاثیر عملیات اجرایی مدیریت بر اکوسیستمهای جنگلی مورد استفاده قرار داد.
مارینیسن و د رویتر[۳۷] (۱۹۹۳)، در تحقیقی تحت عنوان “سهم کرمهای خاکی در چرخه کربن و نیتروژن در اکوسیستمهای کشاورزی” دریافتند که کرمهای خاکی ممکن است مستقیما در تجزیه مواد آلی و معدنی شدن نیتروژن شرکت کنند. آنها با تاثیر گذاری بر نرخهای رشد دیگر جمعیت ارگانیسم های خاک، با تاثیرگذاری بر رطوبت خاک و ایجاد فضا در ساختمان خاک، با خرد کردن و پراکنش دوباره مواد گیاهی و دفع کردن عناصر غنی، همکاری و کمک مستقیم به بهبود شرایط خاک میکنند.
بگون[۳۸] (۱۹۹۵)، در تحقیقی تحت عنوان” افراد جمعیت و جوامع” بیان میکند تغییرات طبیعی اکوسیستم در طول زمان (توالی) موجب تغییر یا توالی اجتماع بیمهرگان خاکزی و با توجه به اینکه تنوع و ساختار اجتماعی با مرحلههای توالی تغییر میکند ، میتوان نتیجه گرفت که بین تنوع و
ساختاراجتماع بیمهرگان خاکزی با مرحلههای توالی ارتباط وجود دارد.
گونزالز و همکاران [۳۹]به این نتیجه رسیدند که تغییر ترکیب گونههای گیاهی و ویژگی های خاک بین جوامع گیاهی باعث تغییر در فراوانی و الگوی پراکنش کرمهای خاکی در جنگل های مرطوب گرمسیری می شود.
شوئن هولز و همکاران[۴۰] (۲۰۰۰)، در تحقیقی تحت عنوان” بررسی مواد شیمیایی و فیزیکی خاک به عنوا ن شاخص کیفیت جنگل” بیان میکند گیاهان و عوامل زنده دیگر بر روی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاکها تاثیر میگذارند. اکولوژیستها همیشه به دنبال شناخت ارتباط ویژگیهای خاک با پوشش گیاهی بودهاند و این کار را در مواردی به منظور ارزیابی توان رویشگاه انجام میدهند.
گرین کارتن و دوتچ[۴۱] (۲۰۰۱)، در تحقیقی تحت عنوان “مقایسه واریوگرامها و مدل سازی” بیان می کند که جانداران خاکزی، در فرآیندهای خاک نقش مهمی داشته و در چرخه مواد غذایی و انرژی که رشد گیاهان به آن وابسته است عامل اصلی محسوب می شوند.