پژوهش دانشگاهی – مبانی واحکام فقهی اهانت به مقدسات ادیان آسمانی (زرتشت، یهودیت و مسیحیت) در فقه اسلامی- …

مرتد مرد، اگر ارتداد او فطری باشد، فقهای امامیه بالاجماع چنین شخصی را محکوم به مرگ میدانند و حتی بازگشت مجدد او به اسلام نیز مانع اجرای حکم درباره او نخواهد بود[۲۲۸] و بهمجرد ارتداد اموال او بین ورثه تقسیم میشود.[۲۲۹] اما اگر ارتداد او ملّی باشد، فقها بر این عقیدهاند که نخست باید از او خواسته شود تا توبه کند، اگر توبه کند آزاد و در غیر این صورت کشته میشود[۲۳۰] و مالکیت او بر اموالش باقی خواهد بود.[۲۳۱]
چنان چه زن مرتد شود چه ارتداد او فطری باشد چه ملّی باشد، فقهای امامیه عموماً میگویند درصورتیکه توبه نکند زندانیشده و تعزیر بدنی میگردد و اگر توبه کرد آزاد میگردد،[۲۳۲] درنتیجه ملکیتش پابرجا است؛ زیرا قبل از ارتداد ملکیت او ثابت بود و با حدوث ارتداد شک و تردید عارض میگردد طبعاً اصل بقای ملکیت حاکم میشود و کسی که مدعی زوال آن است باید دلیل اقامه نماید درحالیکه دلیلی ازنظر روایات و غیر آن در دست نیست.[۲۳۳]
فقهای اهل تسنن، غیر از حنفیه (مالکیه، شافعیه، حنبلیه) میگویند: در حکم ارتداد تفاوتی میان زن و مرد نیست. اگر مرتد توبه کرد آزاد میگردد وگرنه کشته میشود همانگونه که فرقی بین مرتد فطری و ملی قائل نیستند؛ اما حنفیه میگویند زن مرتد کشته نمیشود.[۲۳۴]
در مورد اموال مرتد، شافعی قائل به سه قول شده اند: ظاهرترین این اقوال آن است که ملکیت او موقوف میماند اگر توبه کرد ملکیت او باقی است و اگر توبه نکرد ملکیت او زایل میگردد، قول دیگر آن است که بهمجرد ارتداد مالکیت زایل شده و دیگر آنکه مالکیت مرتد محفوظ بوده و تصرف در اموالش صحیح است.[۲۳۵] حنابله میگویند: با ارتداد، به ملکیت او ضربهای وارد نمیشود و ملکیت زایل نمیگردد. حنفیه و مالکیه معتقدند مالکیت نیز زایل میشود.[۲۳۶]
به نظر میرسد اطلاقات ادله قبول توبه شامل هم مرتد ملی وهم فطری میشود و باید او را هدایت کرد چنانکه توبه کند پذیرفته میشود؛ اما اگر پس از اتمامحجت و راهنماییهای لازم عمداً و عناداً اسلام را نپذیرفت و بر کفر و ارتداد ادامه داد و فردی خطرناک برای اسلام بود قطعاً لازم است با آنها مقابلهبهمثل شود؛ اما اگر مرتدی نیست که وجودش برای اسلام و مسلمین خطرناک باشد از باب قاعده درء[۲۳۷] لازم است او را به حال خود واگذار کرد تا شاید با روشهای صحیح و منطقی مجدداً به آغوش اسلام بازگردد.[۲۳۸]
مبحث دوم: رابطه اهانت به مقدسات با ارتداد
برخی از فقهای امامیه[۲۳۹] اعمالی که موجب وهن و استهزاء دین میباشد را از اسباب ارتداد برمیشمارند. برای اینکه اهانت به مقدسات منجر به ارتداد شود لازم است شرایطی فراهم باشد که در ذیل مورداشاره قرار میگیرد:
الف) شرایط عمومی تکلیف[۲۴۰]
– بلوغ: غیر بالغ، شرعاً مکلف نیست.
– کمال عقل: مجنون اعم از مطبق یا ادواری اگر در حالت جنون، مرتد شود، ثمری ندارد.
– اختیار: اگر شخص مجبور به ارتداد شود، حکم به ارتداد او نمیشود.[۲۴۱]
– قصد: در حال غفلت، بیهوشی و شوخی و یا حتی عصبانیت شدیدی که اختیار را از دست بدهد نباشد؛[۲۴۲] و سخنی را که میگوید، حقیقتاً اراده کرده باشد.
ب) سایر شرایط
– انتفای شبهه
حکم به کفر، در صورتی است که شبههای متصور نباشد و جحود و انکار در آنها لازم است. «کسی که ضرورتی از ضروریات دین را انکار میکند اگر تازه مسلمان شده و هنوز از احکام، آگاه نیست یا مسلمانی که در سرزمین کفر متولدشده و رشد کرده است و یا دور از شهر و محلهای علمی و علماء بوده است، حکم به کفر او نمیشود، بلکه برای او همهچیز را توضیح میدهند و با دلیل، اثبات میکنند، اگر بازهم انکار کرد، آنگاه حکم به کفر او میشود.»[۲۴۳]
– اقدام عملی بر ضد اسلام: برای صدق عنوان ارتداد و مرتد دانستن شخص صرف اعتقاد درونی کافی نیست بلکه باید آن را اظهار نماید.[۲۴۴]
– تحقق اهانت: برای اینکه «اهانت به مقدسات» منجر به ارتداد شود در درجه اول لازم است که ثابت شود که عمل یا قولی که از شخص صادرشده است، اهانت است.
برای تحقق اهانت، لازم است علاوه بر نیت، صورت عمل نیز اهانت باشد و شخصیت طرفین منظور گردد. عرف جامعه هم آن عمل را اهانت، تشخیص دهد.
– اهانت باید شدید باشد: اهانت، امری ذو مراتب است. هر اهانت ساده ای، منجر به ارتداد نمیشود و اصولاً مجازاتهای متفاوتی که برای اهانت به مقدسات در نظر گرفتهشده است، حاکی از این است که در شرع، این موضوع موردپذیرش است.
اینکه در عمل، چه نوع توهینی را میتوان شدید دانست، به عوامل متعددی بستگی دارد: گاهی اوقات از نوع مجازاتی که شرع، برای آن در نظر گرفته است، میتوان به شدت اهانت، پی برد.[۲۴۵]
عامل دیگر، طرفین توهین خواهند بود، عرف هم نقش به سزایی در تشخیص اهانت شدید از غیر شدید خواهد داشت.
– اهانت باید ناشی از انکار نبوت و اصل دین باشد: ارتداد خروج از دین است و خروج از دین را به طرقی میتوان تشخیص داد که عبارتاند از: «… انجام هر کاری که صریحاً دلالت بر استهزاء، خوار شمردن و دست برداشتن از دین کند یا هر قولی که صریحاً دلالت بر انکار ضروری دین کند…»[۲۴۶]
بعضی از فقها[۲۴۷] سبّ انبیا را از باب انکار ضروری دین دانستهاند و گفتهاند رعایت ادب و احترام پیامبران از مواردی است که ضرورتاً از اسلام است بنابراین سبّ آنان ارتداد است. در این فتوا کیفر قتل سبّ انبیاء، اجماعی شناختهشده و دلیل حکم قتل سبّ انبیاء ارتداد مسلمانی که آنان را سبّ کند شمردهشده است؛ چون لزوم تعظیم و کمال انبیاء از ضروریات دین اسلام شناختهشده است و سبّ آنان انکار دین و ارتداد است و مجازات آن اعدام است.
اما فقهای دیگر[۲۴۸] مسئله سبّ انبیا را از مسئله ارتداد جدا دانسته و بر کسانی که این دو را به همآمیختهاند، خرده گرفتهاند طبعاً آنها ارتداد را مجرمانه دانسته که مجازات آن در فقه تعیینشده است.
حق با فقهای اخیر است که سبّ و بیاحترامی را از بحث ارتداد خارج دانستهاند و اساساً این موضوع ربطی به ارتداد ندارد؛ زیرا که سابّ النبی چه مرتد فطری باشد چه مرتد ملی به قتل میرسد ولی در مورد ارتداد مصلحت در نظر گرفته میشود.
بخش دوم:
بررسی حکم اهانت به مقدسات ادیان و مبانی آن در فقه اسلامی
اندیشمندان اسلامی اذعان دارند که دین با شمشیر پیشرفت نمیکند بلکه با برهان بهپیش خواهد رفت و هدایت جامعه را رقم میزند. یکی از مسائل موردتوجه همه انسانها صلح جهانی و احترام به ادیان الهی است که اسلام هم به این موردتوجه داشته و اهانت و توهین به مقدسات ادیان الهی را جایز نمیشمارد. اینکه چرا در اسلام توهین به مقدسات ادیان دیگر هم جرم شناخته و مجازات جرم توهین به مقدسات ادیان دیگر چیست، با مراجعه به منابع دینی و کلام اندیشمندان اسلامی در این بخش در سه فصل روشن و اثبات میگردد. بدین لحاظ فصل نخست از این بخش به مبانی اهانت به مقدسات در فقه امامیه و فصل دوم به بررسی مبانی آن در فقه عامه اختصاص یافته است و در فصل سوم از رابطه اهانت با مقدسات با آزادی سخن به میان می آید.
فصل اول:
حکم اهانت به مقدسات ادیان و مبانی آن در فقه امامیه
با توجه به آیات، روایات و سیره نبوی میتوان دریافت که دین مقدس اسلام که کاملترین دین است و دارای مفاهیم عالیه برای هدایت و سعادت دنیوی و اخروی بشر است با اعمالی از قبیل بیاحترامی، استهزاء، عیبجویی، تمسخر، توهین و دشنام مخالف است و بر آنها عقاب اخروی مترتب کرده است.
اسلام نهتنها اهانت به مقدسات خود را جرم میانگارد بلکه اهانت به مقدسات ادیان دیگر را هم جرم میانگارد. مقدسات سایر ادیان بر دو قسم است: مقدساتی که مشترک بین دین اسلام و دیگر ادیان میباشد، دیگر مقدساتی که تنها برای ادیان دیگر (زرتشت، یهود و مسیحیت) تقدس دارند. در این فصل به دیدگاههای فقها و مبانی که در این زمینه است پرداخته میشود.
مبحث اول: مقدسات مشترک در اسلام و ادیان دیگر
گفتار اول: انبیا
یکی از مقدسات مشترک بین همه ادیان الهی انبیاء عظام هستند. دلیل قداست آنها، معصوم بودن انبیاء از گناه و پلیدی است. فقهای امامیه معتقد به وجوب عصمت انبیاء بهطور مطلق – پیش از وحی، پسازآن تا آخر عمر- هستند؛ زیرا قلوب مردم از کسی که درگذشته عمرش انواع معاصی و گناهان کبیره و آنچه موردتنفر نفس است از او دیدهشده، فرمانبرداری نمیکند.[۲۴۹]
علت اینکه توهین به انبیا جرم محسوب میشود آن است که نتیجه اهانت به آنها، اهانت به خدا و دین او است، بر این اساس فقهای شیعه تعظیم انبیاء را از ضروریات دین دانسته و سبّ آن بزرگواران را موجب قتل دانستهاند. در ذیل به دیدگاه فقها در این مورد اشاره میشود:
الف) الحاق باقی انبیاء به پیامبر اسلام۶پذیرفتهشده است؛ زیرا همه آنان از شعائر الهیاند و هتک آنان هتک خداوند است[۲۵۰]
ب) در سبّ کننده پیامبران، نزد عامه اقوال مختلفی وجود دارد؛ لکن نزد خاصه سابّ النبی بیهیچ فرقی بین انبیاء کشته میشود و مستند آنان با قطعنظر از وحدت ملاک، روایاتی است که بر قتل سابّ انبیاء دلالت دارد.[۲۵۱]
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت jemo.ir موجود است |