رابطه بین مهارتهای ارتباطی، هوش هیجانی و هوش معنوی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی …

جدول ۴-۳ توزیع فراوانی تحصیلات ۶۸
جدول ۴-۴ توزیع فراوانی وضعیت تأهل ۶۹
جدول ۴-۵ میزان آمارههای گرایش به مرکز و پراکندگی متغیر مهارتهای ارتباطی ۷۰
جدول ۴-۶ میزان آمارههای گرایش به مرکز و پراکندگی متغیر هوش هیجانی ۷۱
جدول ۴-۷ میزان آمارههای گرایش به مرکز و پراکندگی متغیر هوش معنوی ۷۲
جدول ۴-۸ ماتریس همبستگی رابطه بین مهارتهای ارتباطی (کلامی، شنودی و بازخوردی) و هوش هیجانی ۷۳
جدول ۴-۹ خلاصه الگوی رگرسیون بین هوش هیجانی و (مهارتهای کلامی، شنودی، بازخوردی) ۷۴
جدول ۴-۱۰ ماتریس همبستگی رابطه بین مهارتهای ارتباطی و هوش معنوی ۷۵
جدول ۴-۱۱ ماتریس همبستگی رابطه بین مؤلفههای هوش هیجانی و مهارتهای ارتباطی ۷۶
جدول ۴-۱۲ خلاصه الگوی رگرسیون بین مولفههای هوش هیجانی و مهارت کلامی ۷۷
جدول ۴-۱۳ خلاصه الگوی رگرسیون بین مولفههای هوش هیجانی و مهارت شنودی ۷۹
جدول ۴-۱۴ خلاصه الگوی رگرسیون بین مولفههای هوش هیجانی و مهارت بازخوردی ۸۰
جدول ۴-۱۵ ماتریس همبستگی رابطه بین مؤلفههای هوش معنوی و مهارتهای ارتباطی ۸۱
جدول ۴-۱۶ خلاصه الگوی رگرسیون بین مولفههای هوش معنوی و مهارت کلامی ۸۲
فهرست نمودارها
نمودار ۴-۱ نمودار سن آزمودنیها ۶۶
نمودار ۴-۲ نمودار جنسیت آزمودنیها ۶۷
نمودار ۴-۳ نمودار میزان تحصیلات آزمودنیها ۶۸
نمودار ۴-۴ نمودار وضعیت تأهل آزمودنیها ۶۹
چکیده
هدف: این پژوهش باهدف بررسی رابطه بین مهارتهای ارتباطی، هوش هیجانی و هوش معنوی در میان دانشجویان صورت پذیرفته است.
روش: روش تحقیق در پژوهش حاضر پیمایشی از نوع همبستگی میباشد. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز بودند. در این پژوهش روش نمونهگیری تصادفی خوشهای بود و حجم نمونه با مراجعه به جدول مورگان ۲۶۰ نفر برآورد گردید. در این پژوهش سه متغیر موردبررسی قرار گرفتند، لذا بهمنظور جمعآوری دادهها از سه پرسشنامه مهارتهای ارتباطی بارتون جی-ای (۱۹۹۰)، پرسشنامه هوش هیجانی بار-اون (۱۹۹۷) و پرسشنامه هوش معنوی کینگ (۲۰۰۸) استفادهشد.
یافتهها: نتایج پژوهش حاضر مبین آن است که بین مهارت کلامی با هوش هیجانی و مؤلفههای آن رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین سایر مؤلفههای هوش هیجانی با مهارتهای شنودی و بازخوردی ارتباط معناداری وجود ندارد و تنها بین مؤلفه بین فردی با مهارت شنودی و بازخوردی رابطه معنیداری وجود دارد. مؤلفه گسترش آگاهی هوش معنوی با مهارت کلامی رابطه معناداری داشت و هیچیک از مؤلفههای دیگر هوش معنوی با مهارتهای کلامی، شنودی و بازخوردی ارتباط معناداری نداشتند.
بحث: این مطالعه نشان داد افرادی که از هوش هیجانی بالاتری برخوردارند در شرایط برقراری ارتباطات انسانی از مهارتهای کلامی بالاتری برخوردار هستند.
کلیدواژهها: مهارتهای ارتباطی، هوش هیجانی ، هوش معنوی، دانشجویان.
فصل یکم
کلیات پژوهش
۱-۱ مقدمه
شناخت مهارتهای ارتباطی[۱] افراد و اعمال نفوذ بر آنان، بهمنظور تحقق اهداف سازمانی موضوعی اساسی در مطالعه رفتار انسانی است. انسان در پرتو تبادل اطلاعات و ارتباطات گسترده، میتواند با تفکر و اندیشه نو بر واقعیتهای تازه دست یابد و بدین ترتیب در توسعه سازمانی و بالندگی جامعه نقش داشته باشد. ایجاد ارتباط، احساس اجتماعی بودن را در انسان برمیانگیزد و در برقراری این ارتباط فرد به مهارتهای تازه و طرز فکرهای جدید دست مییابد تا جایی که هرچه سازمانها گستردهتر میشوند، ارتباطات انسانی شکل پیچیدهتری به خود میگیرند. توانمندیها و شایستگیهای هیجانی از عوامل تعیینکننده و تأثیرگذار بر کیفیت ارتباطات انسانی به شمار میآید.
هوش هیجانی[۲] شامل توانایی ادراک، ابراز، فهم و کنترل هیجانات خود و دیگران است. بهعبارتدیگر، هوش هیجانی عبارت است از پردازش مناسب اطلاعاتی که بار هیجانی دارند و استفاده از آن در جهت فکر کردن و برقراری ارتباط لازم است (اکبر زاده،۱۳۸۳).
مفهوم هوش هیجانی ژرفای تازهای به هوش انسان بخشیده و آن را به توانایی ارزیابی هوش عمومی فرد از خود گسترش داده است. هوش هیجانی برای شناخت فرد از خودش و دیگران، ارتباط با دیگران
برای دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت fumi.ir مراجعه نمایید. |
و سازگاری و انطباق با محیط پیرامون که برای موفق شدن در برآوردن خواستههای اجتماعی لازم است. درواقع، میتوان گفت هوش هیجانی در دستیابی فرد به موفقیت در حوزههای مختلف تحصیلی و شغلی نقش بهمراتب مهمتری را دارا میباشد (ساولی و مایار[۳]، ۱۹۹۹).
هوش معنوی[۴]، بیانگر مجموعهای از تواناییها، ظرفیتها و منابع معنوی میباشد که کاربست آنها در زندگی روزانه میتواند موجب افزایش انطباقپذیری فرد شود. در تعریفهای موجود بر نقش آن در حل مسائل وجودی و یافتن معنا و هدف در اعمال و رویدادها زندگی روزمره تأکید شده است ( زوهر و مارشال، ۲۰۰۰؛ سیسک، ۲۰۰۱؛ ولمن، ۲۰۰۱؛ نازل، ۲۰۰۴؛ ؛ ترجمه قربانی، ۱۳۸۳).
معنویت امری همگانی است (وگان،۲۰۰۲)، از طرفی یکی از ضرورتهای طرح معنویت در عرصه روانشناسی بالینی ظهور دوباره گرایش معنوی و نیز جستجوی درک روشنتری از ایمان و کاربرد آن در زندگی روزانه است (سهرابی، ۱۳۸۸).
بر اساس نظر زوهر و مارشال (۲۰۰۰) بهواسطه هوش معنوی به مشکلات معنا و ارزش میبخشیم و به حل آنها میپردازیم و با استفاده از آن میتوانیم اعمال و زندگیهایمان را در بافتی که ازلحاظ معنا دهی غنیتر و وسیعتر میباشد قرار دهیم و به کمک آن میتوانیم بسنجیم که یک روش و یکراه زندگی از دیگر راهها و روشها از معناداری بیشتری برخوردار است (حمیدی و صداقت، ۱۳۹۱).
ازاینرو در این پژوهش، مهارتهای ارتباطی، هوش هیجانی و هوش معنوی دانشجویان موردبررسی قرار خواهد گرفت. بدیهی است، دستیابی به پاسخی منطقی در این زمینه، امکان پیشبینی و توصیف رفتار را در شرایط مشابه فراهم میسازد.
پژوهشهای صورت گرفته در ایران و سایر کشورهای جهان بیشتر به بررسی رابطه هریک از متغیرهای ذکر شده، بصورت مجزا پرداخته است .اما هیچ پژوهشی تاکنون رابطه هر ۳ عامل را با یکدیگر مورد بررسی قرار نداده است. خصوصا خویشتنداری که پژوهش کمتری روی آن صورت گرفته است.
۱-۲ بیان مساله
سالها قبل، هوش شناختی[۵] و چگونگی سنجش آن موردتوجه اکثر متخصصین در جهان بود؛ اما در دههی کنونی در تمامی محیطهای کاری بهویژه سازمانهای آموزشی، هوش هیجانی بهعنوان پارادایم فکری اکثر متخصصین منابع انسانی گردیده است؛ بهطوریکه اظهار میدارند ۸۰ درصد موفقیتهای افراد در سرکار به هوش هیجانی آنها وابسته است و تنها ۲۰ درصد آن به بهره هوشی مربوط میشود. با این حساب، هوش هیجانی، اصطلاح فراگیری است که مجموعه گستردهای از مهارتها و خصوصیات فردی را در برگرفته و معمولاً به آن دسته مهارتهای درون فردی و بین فردی اطلاق میگردد که فراتر از حوزه مشخصی از دانشهای پیشین، چون هوشبهر و مهارتهای فنی یا حرفهای است (سبحانی نژاد،۱۳۸۷).
صاحبنظران نیز، هوش هیجانی را با توجه به ویژگیها و کارکردهای آن بهصورت زیر تعریف کردهاند، هوش هیجانی مهارتی است که دارنده آن میتواند از طریق خودآگاهی، روحیات خود را کنترل کند، از طریق خود مدیریتی آن را بهبود بخشد، از طریق همدلی، تأثیر آنها را درک کند و از طریق مدیریت روابط به شیوهای رفتار کند که روحیه خود و دیگران را بالا ببرد (خائف الهی و دوستار، ۱۳۸۳). یا اینکه هوش هیجانی شامل آگاهی داشتن نسبت به عواطف و چگونگی ارتباط و تعامل این عواطف با بهره هوشی میباشد؛ یعنی فردی که میخواهد در زندگی خود موفق بوده و جزء بهترین افراد باشد باید از عواطف و احساسات خود و دیگران آگاه بوده و از عواطف استفاده منطقی ببرد (کایرستد، ۱۹۹۹).
گلمن[۶] (۱۹۹۸) نیز هوش هیجانی را در چهار قالب دستهبندی نموده است: ۱-خودآگاهی[۷] ۲- خود مدیریتی[۸] ۳– آگاهی اجتماعی[۹] ۴- مدیریت روابط[۱۰]. او بیان میکند که چهار عنصر ذکرشده در دو مهارت اصلی قابلیت فردی و قابلیت اجتماعی پدیدار میشود که قابلیت فردی روی فرد تمرکز دارد و به دو قسمت خودآگاهی و خود مدیریتی تقسیم میشود و قابلیت اجتماعی که روی روابط فرد با دیگران تمرکز میکند و به آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط تقسیم میشود (استایز و بران، ۲۰۰۴).
درهرحال هوش هیجانی را میتوان بهکارگیری قابلیتهای هیجانی خود و دیگران، در رفتار فردی و گروهی برای کسب حداکثر نتایج تعریف کرد. ازنظر ویزینگر هوش هیجانی استفاده هوشمندانه از عواطف است. به این صورت که شما آگاهانه از عواطف خود استفاده میکنید و رفتار و تفکرات خود را در جهت اهداف خود هدایت میکنید تا به نتایج جالبتوجهی دستیابید (ویسنگر[۱۱]، ۱۹۹۸).